چه بر سر بشریت آمده است ؟
همه جا جنگ
همه جا کشتار
همه جا دشمنی
و همه حق به جانب
در این میان حقیقت کجاست؟
از رابطه های دوستی دو و چند نفره تا روابطهای خانوادگی
وارتباطهای گروهی و سیاسی و اجتمائی و فراتر از اینها
روابط ملت ها ....همه وهمه اسیر تضادهای گوناگونی گردیده اند
چنانچه صلح و محبت و عشق و برابری حتی دیگر بصورت رویا و آرزو هم
در اذهان -فراموش شده است
و اگر هم اسمی از آن به میان می آید
جهت توجیه خشونت ها و حرص و آز شان است
و از بار عاطفی تهی ست
همه روابطها درگیر هستند
هیچ کجا صلح و دوستی به چشم نمی آید
گره کار کجاست؟
به تجربه می گویم
انسانها آنچنان از محبت
که تنها درگاه یگانگی با یکدیگر است دور شده اند
که وقتی هم به کسی محبتی میکنی
تو را احمق و ساده لوح می بینند
و اگر بیدار نباشی
مورد همه جور سوءاستفاده قرار خواهی گرفت
گره کار کجاست؟
جواب:انسانها از مرکزیت وجود خود فاصله گرفته اند
و هر کسی در مرکزیت نفسانی و مجازی خود
دنیائی جدا از دیگریست .
{استادشاهد}
نظرات شما عزیزان: